آن سوی با تو بودن
در کنار کوتاهی ثانیه ها، من در آغوش زندگی زیر سایه تو نفس میکشم با نگاه زلالت در گیر میشوم نگاهت به من میخندد، چشمهایت را به من بسپار خنده هایت را قاب خواهم کرد گه گاهی که دور میشوم از تو تو نزدیک نزدیک به بوسه های عاشقانه ات مهمانم میکنی و در گوشه کنار وجودم لا به لای خاطراتم تو هستی در کنار من استوار بودنت را حس میکنم هر روز آرزوهایم را می کارم و تو با شوق نهال آرزوهایم را آب میدهی هر صبح در کنار حضورت چه سبز نفس میکشم و روزهای زندگی ام چه طلایی است با اشعه لبخند شیرینت سپاس به خاطر حضور مهربانت در پیچ و تاب جاده های زندگی ام... دوستت دارم... نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : وحید،گلی
درباره وبلاگ ![]() دوست عزیزم سلام قدمهات سبز و گل آذین. زیر آسمون آبی خدا و توی دشت پهن و زیبای زندگیمون خیلی از آدما هستن که عاشقن و عاشقانه زندگی میکنن دل وروحشون لبریز از مهره و مملو از محبتن اما...اما این آدما همیشه نمیتونن رازو نیازاشون و درد دلهاشون رو به کسی بگن همیشه سنگ صبوری نیست. من و وحید عزیزم نویسنده های این وبلاگیم که سنگ صبور و همدمی واسه گفتن حرفامون نداریم و بخاطر همین تصمیم به درست کردن این دنیای کوچیک گرفتیم تا درد دلها و راز و نیازای عاشقونه مونو توش بگیم. دوست من به دنیای کوچیک اما پر محبت و بی آلایش ما خوش اومدین. قدماتون رو چشمامون. دوستدارتون : وحید و گلی آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |